دوباره میسازمت وطن اگر چه با خشت جان خویش ستون به سقف تو می زنم اگر چه با استخوان خویش
«حتی اجازه ندادند تابوت را باز کنم و جسد بچه ام را ببینم و باور کنم واقعا بچه خودم را دارم توی خاک میگذارم؟
بچه من قهرمان ملی بود. قهرمان جهانی بود و در ۱۷ سالگی میدانید چند مدال طلا و چند مدال نقره داشت؟
با همه دردی که داشتیم، میآمدند منزل ما و میخواستند که شهید اعلام کنند. بچه من رفته بود درس بخواند، رفته بود پزشکی بخواند. جبهه و جنگ نرفته بود. بچه مرا کشتند. بچه من مقتول است، شهید نیست و کسی که بچه مرا کشته قاتل است. بزرگترین زجر هم همین است که هنوز هیچ کسی محاکمه نشده، هنوز هیچ کسی به دادگاه نیامده که بگویند این نفر میتواند مقصر باشد در این قضیه.
بزرگترین توهینی که میتوانست به خانوادهها شود همین است. برای اینکه در حقیقت میگویند ما زدیم همه را کشتیم و حالا شما بیایید با ما معامله کنید و پولش را میدهیم....»