دوباره میسازمت وطن اگر چه با خشت جان خویش ستون به سقف تو می زنم اگر چه با استخوان خویش
چون شیر به صف سپه شکـن باش
فـرزنـدِ زمـانِ خویــشـتـن بـاش
دکتر فریبرز رئیسدانا، انسانی مدرن بود، روشنفکری جامعنگر، دانشوری آکادمیک، چهرة راستین یک انقلابی خستگیناپذیر، منتقد و پیکارجویی رادیکال و در عینحال نقدپذیر و اهل تعامل. به غیر از این ویژگیها باید از شخصیت محوری او به عنوان اقتصاددانی برجسته که دستی هم برآتش شعر و ادبیات داشت، به درستی یاد کرد.
فریبرز رئیسدانا تمامی هستی خود را برای آرمانش که همانا آزادی، رفاه، شادی و کرامت انسانی بود پاکبازانه ایثار کرد و از عشق و پیمان خود در راه تحقق خواستههایش برای مردم سرزمینش به ویژه طبقة زحمتکشان و فرودستان، لحظهای فروگذار نکرد. صدای رسا، شجاعت و آگاهی او بینظیر بود. او سخنرانی بود مسلط با کلام و صدایی بسیار تأثیرگذار که هر شنونده و مخاطب (حتی مخالف) را برمیانگیخت و در پایان شنوندهای نمییافتی که سحرکلام و دانش سرشار رئیسدانا او را مجذوب خود نکرده باشد. او شیفته مارکس و رهرو راستین سوسیالیسم بود و رسیدن به آزادی در نبود عدالت و دستیابی به عدالت بدون آزادی را ممکن نمیدانست و از نگاه او تحقق هر آرمان بدون آگاهی نامیّسر بود.
فریبرز رئیسدانا دارای وجوه گوناگون بود؛ دانا مردی فرهیخته در اقتصاد سیاسی، جامعهشناسی، مطالعات شهری و منطقهای، حمل و نقل، محیط زیست و همچنین شعر و ادبیات.
خشم و انزجار از نابرابری در سراسر جهان، در صدایش، رفتارش و در حضور برجسته و سخنرانیهای پرشور او موج میزد و این حالت در او میجوشید، حال در جلسهای کوچک یا در همایش برزگ اجتماعی، عشق به مردم (به ویژه فرودستان و زحمتکشان)، عشق به میهن، آب و خاک و کوشش بیوقفه و بیمزد و منّت او در تغییر مناسبات ناعادلانه جهان هر روز بیش از پیش جان و پندار او را صیقل میداد.
او فرزانهای بود آزادیخواه، اهل تعامل و نقد: بسیار تند و آتشین انتقاد میکرد و در عینحال انتقادپذیر بود و اهل شکیب. ظلم را برنمیتابید و از انتقاد دیگران به خودش هم ناراحت نمیشد. این پختگی و ظرفیتهای تحسینبرانگیز، از او شخصیتی ساخته بود چند بُعدی که (حتی) هر تازهواردی را تحت تأثیر قرار میداد. دانش، پویایی، صداقت و سخنوری به راستی همه در او جمع بود و مجموع این ویژگیها از او انسانی ساخته بود توانمند که بیهیچ کاستی تو را وادار به احترام میکرد؛ شخصیتی با پتانسیلی منحصر به فرد که میتواند به الگویی ارجمند در جامعه، بدل شود. هرجا، مردمش را گرفتار میدید، تمامقد و با همة امکانش در صحنه حاضر بود: زلزله بم، وثیقهگذاشتن سند خانهاش، بخشیدن تمام زمینهای ارثیهپدری به کشاورزان ناحیه دشت قزوین و...
آثار تألیف و ترجمهای او به صورت کتاب پرشمارند و مقالات پژوهشی و سخنرانیهای او پرشمارتر که دوستان دیگر در همین ویژهنامه به آن پرداختهاند.
رئیسدانا از نمونه انسانهای کمیابی بود که در یک کلام و به زبان ساده «فقط شعار نمیداد، مرد عمل بود؛ پاکبازی راستین و بینقاب» نگارنده بیست و پنج سالی سابقه دوستی و حدود سه سال افتخار همکاری مستمر با وی را در ماهنامه صنعت حمل و نقل داشتم و از او بسیار آموختم.
پس از آن نیز مقالاتی در زمینه نقد ادبی برایم فرستاد و در مجلة ادبی «برگ هنر» که چند ساليست با مسئولیت بنده انتشار مییابد، چاپ و منتشر شد.
خاطرات زیبا و تلخ و در نهایت ارزشمند از آن دوست بزرگ و مهربان در من بسیار است که همواره در ذهنم عزیز میدارمش. یادش گرامی، راهش مانا.
اقبال معتضدی