دوباره میسازمت وطن اگر چه با خشت جان خویش ستون به سقف تو می زنم اگر چه با استخوان خویش
به نام خدای آزادی💫
امروز ۱۴۰۰/۱/۱۰ من سیودومین زخم روزانه را بر خویش وارد آوردم، و شانزده روز از اعتصاب دارو و غذای من نیز می گذرد؛ در این مدت ۴ بار دچار حمله خفیف قلبی شدهام، و عوارض ناشی از مصرف نکردن دارو بر پیشانی و بر پشت گردنم آشکار است، که همه را به افسر نگهبان وقت و رئیس بند نشان داده ام.
در این مدت به جز مختصری؛ نه صبحانه، نه ناهار و نه شام نخورده ام.
دلایل اعتصاب غذا و دارو و زخم های روزانهی من عبارتند از :
الف؛ من یک بیمار قلبیام؛ دیروز سی و چهارمین بیهوشی را داشتم. طبق نظر پزشکی قانونی من نباید در زندان باشم. اکنون که هیولاهای سپاهی و اطلاعاتی و قضایی اصرار بر کشتن من در داخل زندان دارند، چرا خویش به سوی مرگ خودخواسته نشتابم؟
ب؛ پسر من صرفا به دلیل اعتراض به سرنگونی هواپیمای اوکراینی اکنون در زندان تهران بزرگ زندانی است، بجای آنکه هیولاهای فوق را بازداشت، محاکمه و زندانی کنند، پسر مرا که تنها و تنها به این فاجعهی نظامی اعتراض و با بازماندگان آن ابراز همدردی کرده، به سه سال و نیم زندان محکوم کرده اند.
محمد نوری زاد روزی را می بیند که پانصدمین زخم روزانه را بر سر و صورت خویش وارد کرده و با همین پانصدمین زخم بر خویش، پانصدمین دشنه را بر جگر ایرانخواران وارد آورده است.
به مادرم می گویم: نگران من مباش؛ من بر قله دماوندم، بر فراز عقل و شعور پرواز می کنم، و بدان که شیر در قفس ، همچنان شیر است.
محمد نوری زاد
زندان اوین
۱۰ فروردین ۱۴۰۰