عضو فعال کانون دفاع از حقوق بشر در ایران

۱۳۹۹ اسفند ۲۵, دوشنبه

هیچ یک از وعده های مسئولین عملی نشد؛ روایتی از معصومه جلیل پور، قربانی اسیدپاشی در تبریز


 حدود سه سال پیش زن جوانی به نام معصومه جلیل پور در تبریز پس از اینکه به درخواست ازدواج خواستگارش جواب رد داد، توسط وی از ناحیه صورت و بدن مورد اسیدپاشی قرار گرفت و دچار سوختگی شدید شد. 

طبق گفته این قربانی اسیدپاشی، به دنبال رسانه ای شدن این واقعه، بسیاری از مسئولین و ارگان ها اعم از فرمانداری، استانداری و شهرداری وعده ی رسیدگی و تقبل هزینه های درمان او را داده بودند، اما هیچکدام از این وعده ها عملی نشد و زن جوان که در شرایط مالی نامساعدی قرار داشت، با توجه به اینکه متهم پرونده نیز در دوران حبس بر اثر سکته قلبی جان باخته و پرونده مختومه اعلام شده بود، تمامی هزینه های درمانش را خود بشخصه متقبل شد. او می گوید بدلیل بدهی مالی که به بیمارستان دارد، علیرغم اینکه بینایی اش به خطر افتاده، توانایی مالی انجام عمل های بعدی و ادامه پروسه درمانش را ندارد و بیمارستان شرط ادامه مراحل درمان را پرداخت بدهی هایش عنوان کرده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از رکنا، زن جوانی به نام معصومه جلیل پور که حدود سه سال پیش پس از اینکه به درخواست ازدواج خواستگارش جواب رد داد، مورد اسیدپاشی قرار گرفت و علیرغم وعده مساعدت و همکاری مسئولین، از پرداخت هزینه های پزشکی و ادامه پروسه درمانش عاجز است.

در این گزارش به نقل از خانم جلیل پور، قربانی این اسید پاشی آمده است: آن روز قرار بود با مادرم به بازار برویم. من زودتر پایین رفتم و منتظر مادرم بودم که محمد را دیدم. اصرار کرد که سوار ماشین شوم و نهایتا مرا با زور سوار خودرویش کرد و به بزرگراهی برد. التماسم کرد که با او ازدواج کنم اما من قبول نکردم. بعد از آن کنار بزرگراه ماشین را نگه داشت و یک قمه درآورد، موهایم را گرفت و من را تهدید به مرگ کرد. قمه را زد به دستم و دو انگشتم را برید. من التماس می‌کردم و او دست‌بردار نبود. از زیر صندلی یک بطری یک لیتری اسید برداشت، صندلی‌ام را خواباند و همه اسید را روی صورت و بدنم ریخت و نهایتا با لگد من را به بیرون از ماشین پرت کرد و متواری شد. حدود ٢٠ دقیقه کنار اتوبان افتاده بودم و می‌سوختم تا اینکه مردم جمع شدند و آب رویم ریختند و بعد هم مرا به بیمارستان بردند.

او ادامه داد: همان زمان دکترها گفتند که حداقل ۱۲ یا ۱۳ سال طول می‌کشد تا درمان تو تمام شود. مراجع قضایی نیز محمد را به ۱۵ سال حبس و تبعید محکوم کردند که در نهایت شهریور ماه امسال بر اثر ایست قلبی در زندان جان باخت.

معصومه ۹ ماهی می‌شود که به دلیل ناتوانی در هزینه های پزشکی اش دیگر هیچ عمل جراحی نمی‌کند. او تمام زندگی‌اش را فروخته و دیگر هیچ سرمایه‌ای برای ادامه درمان ندارد.

خانم جلیل پور می گوید: ۴۶ میلیون تومان به بیمارستان بدهی داریم. گفته‌اند تا بدهی را پرداخت نکنیم، نمی‌توانم عمل دیگری انجام دهم. ۹ ماه پیش آخرین عمل جراحی را انجام دادم. تمام هزینه‌ها را هم تا الان خودمان پرداخت کردیم. خانه پدری‌ام را فروختیم و خرج من شد. همه بچه‌ها سهم‌شان از خانه پدری را بخشیدند تا من بتوانم درمان کنم. الان در خانه‌ای اجاره‌ای با مادرم زندگی می‌کنیم. مادرم هم با حقوق بازنشستگی پدربزرگم که ماهی یک میلیون تومان است، زندگی را اداره می‌کند. یکی از برادرهایم آنقدر به خاطر من حرص خورد که همین امسال به خاطر سکته قلبی جان باخت. دو برادر دیگرم در حد توانشان به صورت ناچیز به ما کمک می‌کنند، برای همین دیگر نمی‌توانم به جراحی ادامه دهم. الان باید صورتم را برای ترمیم عمل کنم، بعلاوه چشم‌هایم که پیوند قرنیه خورده‌اند تار شده است. هزینه پماد، قطره و داروها بسیار بالاست و از پرداخت آن ها عاجزم.

وی ادامه داد: وقتی ماجرای من رسانه‌ای شد، بسیاری از ارگان ها اعم از فرمانداری، استانداری و شهرداری وعده دادند که تمام هزینه‌های درمان مرا تقبل می‌کنند ولی هیچ‌ کس کمکی نکرد. همه مرا فراموش کرده‌اند. من زندگی‌ام نابود شد و هیچ کس نیست که یادی از من کند. بدنبال جانباختن متهم، پرونده هم مختومه شده است. زندگی خانواده‌ام نابود شد؛ آنها به پای من سوختند. در خانه مانده‌ام و غصه می‌خورم. محمد زندگی همه ما را نابود کرد و رفت.